قلم همنوردان

“کاولان – کووران” – “سیما پیروت زاده”

گاهی اندیشه ها چنین اند که نمیدانی چگونه در ظرف کلام بگنجانی! گاهی عمق احساس چنان است که می پنداری واژه گنجایش چنین معنایی ندارد
میدانید تمام دیروز داشتم به خاک آفرینش می اندیشیدم! آخر میگوند انسان چیزی نیست جز مشتی خاک!
ولی نمیدانم واقعا خاک برای همه یکسان است؟
اگر من در ازل قدرت انتخاب خاک آفرینشم را داشتم میخواستم در مخلوط آب و خاک خود کمی شاخ و برگ گل های سبز و زرد، رقص ابرهای سایه افکن و صدای زنگوله ی بز های کوهستان کاولان را بگنجانم. شاید هم اندکی خاک پر بارش را به گل آلود آفرینش خود می افزودم که بتوانم چنان خاک دشت کاولان پهناور شده و میزبان گروه اوراز باشم!
میدانید درختان این کوهستان بی برگ بودند اما این چیزی از تسخیر زیباییشان کم نمی کرد چرا که مثال بارز تناقض بودند! تناقض پیر شدن و جوان شدن!
چمن و گل ها سبز شده بودند اما درختان به طرز جالبی بی برگ بودند! گویی که ما در بهار زندگی باشیم آنها در زمستان! همین تفا‌وت زیباست.
شاید به همین خاطر اوراز هم زیبا به نظر می آید سفیدی موهای سرپرستان در همراهی با زلف های تازه رنگ گرفته جوانان نونهال…
طبیعت مامن است، سنبل اتحاد است شاید به همین خاطر است خانواده ی اوراز این چنین با طبیعت انس گرفته است. ما در خانواده ی مان رقیب هم دیگر نیستیم! جدیت ما در رقابت نیست در هم ترازی دختران و پسرانمان است در برابری قلم زنانه و مردانه مان است ما در آفرینشمان مشت مشت خاک کوردستان را ریخته ایم…
#سپیدار
اندر احوالات گلگشت گروه اوراز به کوهستان کاولان سردشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *