قلم همنوردان

“سیسیر و نستان” – “سیما پیروت زاده”

نفس های به شمارش افتاده ، قدم های سنگین و آفتاب نارنجی ظهر پاییزی امان را بریده است… میوه های درختچه ای قرمز رنگ ولع ایستادن و نفسی تازه کردن را به جان همنوردان انداخته است… در این بین نو نهالی کوتاهی در مقابل درخت ریشه داری که عمری را در آسیاب گذرانده و برگ هایش را زرد کرده است، قد علم کرده است… نونهالی جاه طلب و زنده و در عین حال ظریف و شکننده… درخت قدیمی این دشت دور افتاده شاخ و پنجه های ظالم خود را تا توانسته گسترانده و راه رسیدن به سرزمین مادری بر این نونهال پوشانده است… اما چه بگوییم از جرات این نونهال سبز سربرافراشته، از آرزوی دیرین یافتن سرزمین گمشده و اشغال شده ی خود، از فتح قلب مادران زخم خورده از درخت پیر ظالم، چه بگوییم از رویایی دور که شاید روزی امید ظریف روشنایی چنگال های تاریک درخت ظالم را قطع کرده و سرافرازی را به وطن گمشده برگرداند…
نفس تازه شده است، این بار همنوردان اوراز قوی تر قدم بر میدارند که شاید به همین زودی به سایبان درخت و آب جاری فرح بخش برسند…
سیسیر ونستان پاییز ۱۴۰۰
#سپیدار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *